گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد ششم
[سوره آلعمران ( 3): آیات 102 تا 110 ] ....




ص : 300
صفحه 145 از 225
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ( 102 ) وَ اعْتَصِ مُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ
اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْ بَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلی شَ فا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَ ذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ
لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ( 103 ) وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّۀٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
104 ) وَ لا تَکُونُوا کَ الَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ ( 105 ) یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ )
( وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ ( 106
وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَتِ اللَّهِ هُمْ فِیها خالِدُونَ ( 107 ) تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعالَمِینَ
108 ) وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ( 109 ) کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّۀٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ )
( عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ ( 110
ص: 302
[سوره آلعمران ( 3): آیه 102 ] .... ص : 302
اشاره
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ( 102
ترجمه و شرح .... ص : 302
خداوند متعال در این آیه مبارکه از مؤمنان میخواهد که چنانکه شایسته است از خدا بترسند و آن را بصورت مبهم بیان میکند و
این کار را براي دل مؤمنان میگذارد تا چنانکه میتوانند و تصور میکنند بآن برخیزند و تا آن اندازه که توانائی دارند بکوشند و
چون خطاب و امر اتّقوا اللّه بهمه مؤمنان است باید حقّ تقاته در حد استطاعتها باشد چنانکه در آیه 16 سوره تغابن میفرماید فَاتَّقُوا
اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ:
یعنی تا آنجا که توانائی دارید پرهیزکاري پیشه کنید و این دو آیه مفسر همند نه منافی یکدیگر تا توجیه و نسخی در آن روا باشد و
یا امر و حکمی بغیر مستطیع لازم آید.
و این آیه در حقیقت مخصص آیه اول است و تقوي را مقید بمقدار توانائی میکند و هرگز زیاده بر قدرت بر کسی تکلیف معین
نمیکند در پایان هشدار میدهد که چون بشر در تمام لحظات زندگی ممکن است با مرگ ناگهانی مواجه گردد و بخطرها که از
دایره احتمالات خارج است عمر وي بپایان برسد لذا براي تأمین سعادت خویش ناچار است در همه لحظات زندگی مراقب تسلیم
ص: 303
و تقواي خویش بوده باشد تا مبادا بخاطر کینههاي دوران جاهلی و تعصبات نابخردانه ایمان خویش را از دست بدهد بلکه باید تا
نهایت زندگی و رسیدن مرگ تسلیم حق گشته و بفرمان مولاي خود باشد لذا میفرماید: اي کسانیکه ایمان آوردهاید از خدا
بپرهیزید آنچنانکه حق تقوي و پرهیزگاري است یعنی پیوسته او را اطاعت کرده و معصیت نکنید و همواره بیاد او باشید و او را
صفحه 146 از 225
فراموش نکنید و در مقابل نعمتهایش سپاسگزار بوده و کفران ننمائید و نمیرید مگر در حالیکه بخدا تسلیم و مطیع کامل باشید و
هیچگاه از اسلام رو نگردانید تا آنکه مرگ شما را دریابد.
(102)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 303
اتقوا اللّه اي گروه مؤمنان حق تقوي تا چه باشد بالعیان
نی روید از این حیات تن برون جز که در اسلام و انتم مسلمون
(102)
ص: 304
شأن نزول .... ص : 304
تفسیر مجمع البیان از مقاتل نقل کرده در زمان جاهلیت میان دو طایفه اوس و خزرج اکثر اوقات جنگ و نزاع برقرار بود ولی وقتی
مسلمان شدند از برکت اسلام بصلح و صفا گرائیدند تا اینکه میان دو نفر از آنان بنام ثعلبۀ بن غنم از قبیله اوس و اسعد بن زرارة از
طایفه خزرج با یکدیگر به تفاخر پرداختند ثعلبه گفت خزیمۀ بن ثابت که ذو الشهادتین بود از ما است و همچنین حنظله غسیل
الملائکه از ما بوده است و نیز سعد بن معاذ که بخاطر وي عرش رحمان بلرزه در آمد و عاص بن ثابت که سردار لشگر اسلام بود
هر دو از طایفه ما هستند.
اسعد بن زراره در جواب گفت چهار تن از بزرگان صحابه که حافظ قرآن بودند یعنی ابی بن کعب، معاذ بن جبل زید بن ثابت و
ابو زید از ما است.
و نیز سعد بن عباده که خطیب و رئیس انصار است از ما است و پس از سخنان زیاد نزدیک بود که کار بنزاع و خصومت کشیده
شود پیامبر اکرم خبردار گشته و بر استري سوار شد و نزد آنان آمد و این آیات در باره آنان نازل گشت.
کشف الاسرار و روض الجنان نیز این سبب نزول را نقل کردهاند.
ص: 305
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 305
قوله تعالی اتَّقُوا اللَّهَ:
تقوي و اتقاء- یعنی پرهیز کردن و ترسیدن صاحب المرجع نوشته:
خویشتن را به شدت از چیز زیان آور حفظ کردن و نگاهداشتن است و تقوي در دین عبارت از اجتناب و دوري کردن از
کارهائیست که موجب زوال و از بین رفتن و یا ضعف و سستی دین و سبب عقوبت و عذاب دنیا و آخرت انسان و یا محروم شدن
از فیوضات و درجات اخروي میگردد.
چنانکه خداوند متعال در آیه 197 سوره بقره میفرماید:
صفحه 147 از 225
وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوي
و از این ماده است:
متقی و تقی- یعنی پرهیزکار چنانکه در آیه 177 سوره بقره و آیه 63 سوره مریم میفرماید:
أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ- تِلْکَ الْجَنَّۀُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیا:
و جمع متقی در حالت رفع متقون و در حالت نصب و جر متقین میباشد چنانکه در آیه 194 سوره بقره میفرماید:
وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ: ص: 306
این کلمه چهل و نه بار در ضمن آیات قرآن بکار برده شده است.
واقی- یعنی نگهدارنده و محفوظ دارنده چنانکه در آیه 21 سوره غافر میفرماید:
فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ:
اتقی- بفتح همزه اسم تفضیل و بمعنی پارساتر، پرهیزکارتر چنانکه در آیه 13 سوره حجرات میفرماید:
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ:
تقاة- یعنی پرهیزکاري چنانکه در آیه مورد بحث فرمودند:
اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ:
تقیه- پرهیزکاري چنانکه در آیه 28 همین سوره مذکور شد و در آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی ترسیدن چنانکه در آیه 1 سوره حج میفرماید: )
یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَۀَ السَّاعَۀِ شَیْءٌ عَظِیمٌ:
2) بمعنی پرستیدن چنانکه در آیه 52 سوره نحل میفرماید: )
وَ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَهُ الدِّینُ واصِباً أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ:
3) بمعنی عدم سرپیچی و نافرمانی چنانکه در آیه 189 سوره بقره میفرماید: )
وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ:
یعنی در موقع اقدام بهر کاري از راه مشروع وارد شوید و هرگز از این امر سرپیچی و نافرمانی نکنید.
4) بمعنی موحد شدن چنانکه در آیه 3 سوره حجرات میفرماید: )
أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوي یعنی للتوحید:
ص: 307
[سوره آلعمران ( 3): آیه 103 ] .... ص : 307
اشاره
وَ اعْتَصِ مُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْ بَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ
( عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ( 103
ترجمه و شرح .... ص : 307
صفحه 148 از 225
خداوند متعال پس از دعوت باسلام دعوت باتحاد و یگانگی میکند و دستور میدهد که همه افراد مسلمان بطور اجتماع و همدستی
از قرآن کریم و از سنت رسول اکرم پیروي نمایند و همچنین نعمت الفت دادن میان دلها را بیاد مسلمانان میآورد که چگونه در
گذشته با هم دشمن بودند ولی خداوند متعال در پرتو اسلام و ایمان دلهاي آنها را بهم مربوط ساخته و میان آنان یگانگی برقرار
نمود و بجاي دشمنی جاهلیّت دوستی در دلهاي آنها ایجاد کرد و در تحت لواي یکتاپرستی گرد آمده و پیامبر را در باره نشر احکام
الهی یاري نمودند و نیز یادآوري میکند که شما در گذشته در لبه گودالی از آتش بودید که هر آن ممکن بود در آن سقوط نمائید
اما خدا شما را از این پرتگاه نجات داده و بنقطه امن برادري ص: 308
و محبت راهنمائی کرد در پایان اشاره میکند با اینکه اینگونه آیات تمثیلی و تبیینی براي شناخت اصول و قوانین در راه رشد و
هدایت است چنانکه میفرماید:
و همگی با هم بریسمان خدا و بقرآن مجید و ائمه طاهرین علیهم السّلم چنگ بزنید و پس از دخول باسلام متشتت نشده و متفرق
نشوید و نعمت بزرگ و بخشش خدا را بشما بیاد آرید هنگامیکه دشمنان یکدیگر بودید و خدا بوسیله پیغمبر اکرم و بنعمت اسلام
در دلهایتان الفت و دوستی افکند و بغضها و کینهها را برطرف نمود و بسبب نعمت و بخشش خدا صبح کردید.
و شما بر لب پرتگاه دوزخ و بر کرانه گودال آتش بودید و بین شما و جهنم فاصلهاي نبود و بعلّت اجابت دعوت اسلام و در اثر این
ارشاد و هدایت، خدا شما را از آنجا بر گرفت و از آن گودال آتش نجاتتان داد و اینچنین خدا آیات و نشانههاي قدرت و توانائی
خود را براي شما آشکار میسازد تا شما براه افتاده و هدایت شوید.
(103)
ص: 309
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 309
چنگ اندازید بر حبل متین کوست قرآن و اهل بیت طاهرین
حبل محکم اهل بیت عصمتند بعد پیغمبر علی و عترتند
تا قیامت همچنین در هر زمان حبل حق باقی بود در امتحان
گفت با حارث که حبل معتدل در ولایت بر ولی شد متصل
جمله آب است آب بحر و آب جو همچنین دان جوئی از آب سبو
لیک در آب سبو باید تمیز تا نباشد بول یا زهر اي عزیز
نیست فرض این کاوش اندر بحر و جو که نگرداند ز چیزي رنگ و بو
آن رسول حق صاحب معجز است و آنکه ز آل او بعصمت فایز است
بعد از ایشان شرط ره دان جستجو کاب کوزه متصل باشد بجو
تا بود طاهر ز ارجاس هوا بس علامت هشته حق در اولیاء
هست آن یک اتصال سلسله تا بمعصوم و نبی بی فاصله
علم و اخلاق و عمل در انتساب دان بوفق عقل و اجماع و کتاب
نه جدا گردید ز او نز عترتش یاد آرید از خدا و نعمتش
خود شما بودید خصم یکدگر داد الفت بینتان رب البشر
صفحه 149 از 225
بود ز افضال پیمبر این و داد وین اخوت بین ارباب رشاد
بر کنار گودي از آتش بدید پس رهانید او شما را خوش شدید
کفر و شرك آن کوههاي آتشند کافر و مشرك در آن هیزم کشند
میکند آیات خود را حق بیان راه تا یابید بروي زان نشان
(103)
ص: 310
شأن نزول .... ص : 310
تفاسیر علی بن ابراهیم و برهان و نمونه بینات مینویسند:
این آیه در باره دو قبیله اوس و خزرج نازل گردیده که صد سال در بین آنان جنگ و نزاع بوده و نسل بعد نسل در اوقات شب و
روز کشمکش و جدال برقرار بود تا اینکه خداوند متعال پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله را بظهور رسانید و آنان بدین مقدس
اسلام گرویدند و از برکت این تشرّف کینه و دشمنی از میان آنها رخت بربست و با هم برادر و صمیمی شدند.
ص: 311
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 311
قوله تعالی و اعتصموا:
عصم- بر وزن فلس بمعنی نگاهداشتن- خودداري کردن و باز داشتن است چنانکه در آیه 17 سوره احزاب میفرماید:
قُلْ مَنْ ذَا الَّذِي یَعْصِمُکُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرادَ بِکُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِکُمْ رَحْمَۀً:
و از این ماده است:
اعتصام- یعنی چنگ زدن پناهنده شدن، خویشتن را از گناه بازداشتن بازماندن از گناه بامید لطف خدا و بند کردن دست بچیزي
چنانکه در آیه 101 همین سوره فرمودند:
وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ:
عاصم- بمعنی نگاهدارنده، بازدارنده چنانکه در آیه 27 سوره یونس میفرماید:
ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ:
استعصام- یعنی طلب عصمت و نگاهداري چنانکه در آیه 32 سوره یوسف میفرماید:
وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ:
عصمۀ- یعنی حفظ و نگهداري، پناه علاقمندي جمعش عصم بر وزن ص: 312
عنب است چنانکه در آیه 10 سوره ممتحنه میفرماید:
وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ:
یعنی بزنان کافر با علاقه چنگ نزنید و با آنها نکاح نکنید.
مرحوم طبرسی مینویسد:
صفحه 150 از 225
نکاح را از آن جهت عصمت گویند که زوجه در حباله و عصمت زوج است معصوم- یعنی حفظ شده از گناه، در پناه و معصم
یعنی مچ دست.
ص: 313
[سوره آلعمران ( 3): آیه 104 ] .... ص : 313
اشاره
( وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّۀٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ( 104
ترجمه و شرح .... ص : 313
خداوند متعال پس از آنکه در آیات قبل مؤمنین را بسه امر بسیار مهم یعنی تقوي و چنگ زدن بدین حق و یادآوري نعمتهاي خدا
و بشکرانه آنها بعمل اتفاق و اتحاد دعوت فرمودند در این آیه مبارکه نیز آنها را براي برانگیختن مردم به کارهاي نیک و باز داشتن
ایشان از کارهاي بد دستور میدهد و گویا میفرماید:
شما اي مؤمنین که به حبل اللّه چنگ زده و تألیف یافته و برادر شدهاید و از دشمنی و سقوط در حفره آتشزا رهیدهاید باید داعی
بسوي خیر و آمر بمعروف و ناهی از منکر باشید و این کار وظیفه همه مسلمانان است ولی چون استعداد و آمادگی خاصی لازم
دارد لذا همه امت نمیتوانند باین کار برخیزند و باید گروهی را براي اینکار برگزینند تا آنان از جانب مسلمین امر بمعروف و نهی از
منکر کنند و با این کارهاي نیک که در دنیا میکند در آن جهان نیز رستگار ص: 314
خواهند بود لذا میفرماید:
اي مسلمانان باید از شما جماعتی صاحب علم شده و مردم را به نیکی و بدین دعوت کنند و بمعروف و شایسته امر کنند و از منکر
و ناشایسته باز دارند و چون امت قیام باین امور نمودند بسیر درجات کمال نایل گشته و طریق فلاح و نجاح را پیموده و جماعتی
رستگارانند.
و اینکه خداوند متعال در این آیه مبارکه مشعل رهبري و رستگاري را بدست مسلمین راقی و مترقی داده موجب افتخار و سبب
رجحان این امّت بر سایر ملل دنیا است لذا باید خود را شناخته و بوظائف خویش عمل کنیم و در باره اجراي حق و اطاعت امر خدا
از نکوهش یا هیچ نکوهش کننده و ملامت هیچ لائمی ترس و وحشت نداشته باشیم.
(104)
ص: 315
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 315
و ز شما باید گروهی سوي خیر خلق را خوانند بیتشویش غیر
نهی و امر از منکر و معروفتان بر صفات حق کند موصوفتان
صفحه 151 از 225
نفس خود را باش ناهی در نخست تا نباشد امر و نهیت سرد و سست
گر که نفس از امر و نهیت خسته شد ز امر و نهیت بسته کی رسته شد
رستگارانند ایشان کاختیار دادهاند از کف بامر کردکار
پس کنند از امر و نهیی در طریق نیست ز اغراض طبیعت بر فریق
نیست سودي گر که باشد از غرض بل فزاید بر لجاج و بر مرض
مرشد حق بینیاز است از مرید نیستش در دل ز کس بیم و امید
جز بحق بر ممکنی محتاج نیست ور نه او درویش و صاحب تاج نیست
این چنین کس نایب پیغمبر است امر و نهیش از طریق دیگر است
خلق را از راه دل خواند برب نی چو ارباب مجاز از نطق و لب
ور که هم خواند ز لب مستحسن است ظاهرش چون متفق با باطن است
حاصل ایشانند ارباب فلاح هر چه گویند آن بود صدق و صلاح
(104)
ص: 316
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 316
قوله تعالی وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ عرف- بر وزن قفل یعنی معروف و شناخته شده، عمل نیک چنانکه در آیه 199 سوره اعراف
میفرماید:
خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ:
و گاهی بمعنی یال و موي گردن اسب، کاکل خروس، جاي بلند و مرتفع، پیدرپی نیز آمده است چنانکه در آیه 1 سوره مرسلات
میفرماید:
وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً:
یعنی سوگند به فرستاده شدگان پیدرپی و متعاقب هم.
و از این ماده است:
معروف- یعنی شناخته شده، عمل نیک و پسندیده بنظر راغب معروف فعلی است که خوبی آن بوسیله عقل یا شرع شناخته شود و
در شریعت اسلام معروف آن است که مردم آن را بفطرت سلیم میدانند.
تفسیر المیزان مینویسد:
معروف آن است که مردم آن را با ذوق مکتسب از حیات اجتماعی آن را متداول میدانند چنانکه در آیه 232 سوره بقره میفرماید:
فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ: ص: 317
تعریف- یعنی شناساندن چنانکه در آیه 6 سوره محمّد میفرماید:
وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّۀَ عَرَّفَها لَهُمْ:
تعارف- از باب تفاعل یعنی همدیگر را شناختن چنانکه در آیه 13 سوره حجرات میفرماید:
وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا:
صفحه 152 از 225
اعتراف- یعنی اقرار چنانکه در آیه 102 سوره توبه میفرماید:
وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ:
عارف- یعنی شناسا، داراي معرفت به پروردگار و در قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی وام دادن چنانکه در آیه 6 سوره نساء میفرماید: )
وَ مَنْ کانَ غَنِیا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ:
یعنی از اولیاء یتیم هر کس ثروتمند و دارا باشد بکلّی از هر قسم تصرف در مال یتیم خودداري کند و هر کس فقیر است در مقابل
نگهداري او از مال یتیم بعنوان وام و قرض ارتزاق کند.
2) بمعنی آرایش زن بعد از انقضاء مدت عده چنانکه در آیه 234 سوره بقره میفرماید: )
فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ یعنی زمانی که مدت عده زنان باتمام رسید گناهی بر شما نیست
که آنها در حق خود کار شایسته- ازدواج و یا آرایش کنند. ص: 318
3) بمعنی وعدههاي نیکو چنانکه در آیه 5 سوره نساء میفرماید: )
وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً:
یعنی به آدمهاي کم خرد و ناقص العقل برخورد تعالی بخش داشته باشید.
4) بمعنی توانائی مالی مرد چنانکه در آیه 241 سوره بقره میفرماید: )
وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَ  قا عَلَی الْمُتَّقِینَ:
5) بمعنی پسندیده و شایسته چنانکه در آیه 264 سوره بقره میفرماید: )
قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَۀٍ یَتْبَعُها أَذيً:
ص: 319
[سوره آلعمران ( 3): آیه 105 ] .... ص : 319
اشاره
( وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ ( 105
ترجمه و شرح .... ص : 319
خداوند متعال در این آیه مبارکه از تفرقههاي قومی و قبائلی و طبقاتی مردم گذشته بیاد آورده و مسلمانان را از آن برحذر میدارد
زیرا پیروان تورات و انجیل در اثر خودستائی و تفرقه و اختلاف، بدعتها در دین نهاده و احکام کتاب آسمانی را تغییر دادند و
عصبیت آنان را از یکدیگر جدا کرده و روشهاي گوناگون در پیش گرفتند تا آنجا که شرك و یا سه گانه پرستی را بنام یکتاپرستی
و خرافات را بصورت احکام آسمانی در آورده و به پیروان خود معرفی نمودند اما اختلافی که از اینگونه تفرقههاي ریشهاي ناشی
نشود نباید مورد نهی آیه قرار بگیرد زیرا نهی کلی از آن تکلیف بمحال و مخالف سنت آفرینش است چون اختلافی که ناشی از
تفرقه جوئی نباشد و منشاء حرکت و رشد فکري و تحول اجتماعی شود و استعدادها و مواهب افراد را برانگیزد خود کمال و رحمت
صفحه 153 از 225
است چنانکه رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله فرمودند:
اختلاف امتّی رحمۀ:
در پایان اشاره میکند که سیرت کفر و بدعت آنان در دین بصورت عقوبت ص: 320
براي همیشه آنان را فرا خواهد گرفت اینک میفرماید:
شما اي مسلمانان مانند کسانی چون یهود و نصاري نباشید که در اثر خصومت و دشمنی با یکدیگر از هم جدا شده و اختلاف
کردند آنهم پس از آمدن دلائل روشن در تورات و انجیل و این نبود مگر اینکه امر بمعروف و نهی از منکر را ترك نمودند و چنین
مردم و ملتی گرفتار عذاب بزرگی که حد آن را کسی نمیداند خواهند شد.
(105)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 320
هم نباشید از ولاي مطلقه همچون ایشان در خلاف و تفرقه
یعنی آنها که نکردند التفات بعد از آن کامد برایشان بیّنات
کفر و غفلتشان عذابی شد عظیم همچنین ماندند اندر وي مقیم
(105)
ص: 321
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 321
قوله تعالی وَ اخْتَلَفُوا:
خلف- بر وزن قفل بمعنی مخالفت در وعده و وفا نکردن بآن است چنانکه در آیه 22 سوره ابراهیم میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ:
و از این ماده است:
خلاف- یعنی مخالفت و ناسازگاري و بنظر ابو عبیده بمعنی بعد است چنانکه در آیه 76 سوره اسراء میفرماید:
وَ إِذاً لا یَلْبَثُونَ خِلافَکَ إِلَّا قَلِیلًا:
یعنی آنگاه در مخالفت تو جز اندکی توقف نمیکنند ولی بنا بقول ابو عبیده معنی آیه چنین است:
از پس تو جز اندکی نمانند.
خالف- بمعنی مانده و ترك شده چنانکه در آیه 83 سوره توبه میفرماید:
فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفِینَ:
یعنی با بازماندگان بنشینید مثل زنان و اطفال که میمانند و بجهاد بیرون نمیشوند.
خالفۀ- بمعنی عمود آخر خیمه است و گاهی بزنانیکه در خانه میمانند ص: 322
و بجنگ نمیروند خوالف گفته میشود چنانکه در آیه 87 سوره توبه میفرماید:
رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ:
صفحه 154 از 225
زجاج میگوید زنان را بعلت تخلف از جهاد خوالف میگویند:
مخلّف- بصیغه اسم مفعول کسی است که ترك شده و باز گذاشته شود چنانکه در آیه 11 سوره فتح میفرماید:
سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا:
اختلاف- بمعنی پشت بهم کردن از پس هم آمدن است چنانکه در آیه 82 سوره نساء میفرماید:
وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً:
خلف- بر وزن فلس بمعنی پس- پشت سر- عقب چنانکه در آیه 92 سوره یونس میفرماید:
فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَۀً:
و خلف- گاهی بمعنی جانشین بد نیز بکار برده شده است چنانکه در آیه 59 سوره مریم میفرماید:
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ:
ابن اثیر در نهایه گفته:
کلمه خلف بفتح اول و دوم در جانشین خوب و بفتح اول و سکون دوم در جانشین بد بکار برده میشود:
القرآن، ج 6، ص: 323
خلیفه- بمعنی جانشین است چنانکه در آیه 30 سوره بقره میفرماید:
إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَۀً:
و این کلمه گاهی بمعنی پیامبر نیز آمده است چنانکه در آیه 26 سوره ص میفرماید:
یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِیفَۀً فِی الْأَرْضِ:
همچنین بمعنی مقیم و ساکن نیز استعمال شده است چنانکه در آیه 165 سوره انعام میفرماید:
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ:
یعنی او پروردگاري است که شما را ساکنان و مقیمان روي زمین قرار داد
ص: 324
[سوره آلعمران ( 3): آیه 106 ] .... ص : 324
اشاره
( یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ ( 106
ترجمه و شرح .... ص : 324
خداوند متعال در این آیه و آیه بعد بنتائج نهائی کفر و نفاق و اسلام و اتحاد اشاره فرموده و صحنهاي بسیار هولناکی را ترسیم
میکند و اشاره میکند که در روز رستاخیز سیرت همه انسان بحد ظهور رسیده و نیکان و تیره بختان در دو صف برابر یکدیگر در
پیشگاه خداوند متعال حضور خواهند یافت چهرههاي اهل ایمان و اتحاد از روشنی میدرخشد چنانکه گوئی از خوش و
درخشندگی سفید شده است و چهره منافقین و آنهائیکه راه نفاق و جاهلیت را پیش گرفتند از غم و اندوه تیره و کدر است چنانکه
صفحه 155 از 225
گوئی از گرفتگی و غصه سیاه شده است و بصاحبان چهرههاي سیاه از روي سرزنش و توبیخ گفته میشود چگونه نور خدا شناسی را
در خود خاموش نمودهاید و چرا بعد از ایمان راه کفر و نفاق را گرفتید پس عذابی را که از درگیري و تضاد درونی و اجتماعی و
دوري از رحمت الهی فراهم آوردهاید بچشید اینک میفرماید:
بیاد آرید روز قیامت را که در آن روز روهاي مؤمنین بنور ایمان سفید و روهاي کفار بظلمت و تاریکی کفر سیاه است و با
آنهائیکه رو سیاهند از روي نکوهش ص: 325
و توبیخ گفته میشود آیا پس از ایمان بتورات و انجیل و قرآن کافر شدید یا بتفسیر دیگر بآنها گفته میشود آیا پس از ایمان
آوردنتان در روز میثاق که خدا از شما عهد و پیمان گرفت کافر شدید یا بعد از ایمان بولایت آن را انکار نموده و ستمهائی را
بعترت طهارت روا داشتید و چون آنها نمیتوانند جواب بدهند بآنها میگویند پس بچشید ثمره کفر خود را و دریابید فرجام اعمال
زشت خویش را.
از این آیه استفاده میشود اعمال کفر آمیزیکه در دنیا از انسانها سر میزند هنگام پاداش بصورت منافر وحشتزا آنان را براي همیشه
معذب میکند.
(106)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 325
رویها روزي که بعضی همچو ماه هست نورانی و بعضی زان سیاه
آنکسانکه تیره روي کافرند بر عذاب ناسپاسی در خورند
گوید آیا زشت و خیره سر شدید از پس ایمانتان کافر شدید
پس چشید اینک عذابی در جزا آنچه را کافر شدید از ناسزا
(106)
ص: 326
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 326
قوله تعالی یَوْمَ تَبْیَضُّ بیض و بیاض- یعنی سفیدي و از این ماده است:
ابیض- یعنی سفیدي و مؤنّثش بیضاء است چنانکه در آیه 33 سوره شعراء میفرماید:
وَ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنَّاظِرِینَ:
بیض- بکسر اول جمع ابیض است چنانکه در آیه 27 سوره فاطر میفرماید:
وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِیضٌ:
راغب میگوید:
به تخم مرغ بجهت سفید بودنش بیضه گویند و جمعش بیض بفتح اول است چنانکه در آیه 49 سوره صافات در وصف حوریان
بهشتی میفرماید:
کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ:
صفحه 156 از 225
ابیضّ- یعنی سفید شد چنانکه در آیه 84 سوره یوسف میفرماید:
وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ:
یعنی دو چشمش از اندوه سفید شد.
ص: 327
[سوره آلعمران ( 3): آیه 107 ] .... ص : 327
اشاره
( وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَتِ اللَّهِ هُمْ فِیها خالِدُونَ ( 107
ترجمه و شرح .... ص : 327
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند که نیکان آنان که بوسیله نور فطرت از اشعه معارف اسلام استفاده نموده و بحبل اللّه
متمسک گشته و در جهت توحید و کمال ایمانی بودند هنگام رستاخیز با چهرههاي درخشان در نعمتهاي جاوید الهی متنعم خواهند
بود و خدایشان آنان را بسوي نور و درخشندگی خواهد برد چنانکه میفرماید:
اما آنانکه با روي سفید محشور شدهاند در رحمت واسعه حق فرو رفته و در بهشت موعود جاوید و مخلّد خواهند بود.
مرحوم طبرسی در مجمع البیان مینویسد:
مراد از سپیدي چهرههاي این عده سرور و درخشش است که از درك بهشت جاویدان و پاداش الهی در سیمایشان پیدا میشود.
(107)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 327
و آنکسانکه روشن و نورانیند جاودان در رحمت سبحانیند
(107)
ص: 328
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 328
قوله تعالی و امّا الّذین لفظ اما بفتح همزه و تشدید میم حرف شرط و تفضیل و توکید است اما حرف شرط بودن آن بخاطر این
است که بعد از آن حرف فاء میآید چنانکه در آیه 26 سوره بقره میفرماید:
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ:
و اما در آیۀ فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ که حرف فاء در آن نیست جمله فیقال لهم در آن مقدّر است ولی کلمه اما بیشتر
صفحه 157 از 225
در تفصیل بکار برده میشود چنانکه در آیه 87 سوره کهف میفرماید:
أَمَّا السَّفِینَۀُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ- وَ أَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ.
و گاهی هم کلمه امّا در توکید استعمال شده است چنانکه در جمله:
زید ذاهب.
اگر بخواهند رفتن زید را تأکید کنند و بگویند که او حتما رفتنی است گفته میشود:
امّا زید فذاهب.
و بین امّا و حرف فاء یا مبتداء فاصله میشود مانند آیاتیکه قبلا گفته ص: 329
شد یا خبر مانند:
امّا فی الدّار فزید یا جمله شرطیّه چنانکه در آیه 87 سوره واقعه میفرماید:
فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ یا اسمی که بواسطه جواب منصوب است فاصله میشود چنانکه در آیه 8 سوره و الضحی میفرماید:
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ یا اسم معمول براي محذوفی که ما بعد فاء آن را تفسیر میکند در جمله آورده میشود چنانکه در آیه 17 سوره
فصلت میفرماید:
وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدي بنا بر قرائت کسانی که کلمه ثمود را به نصب خوانده است.
و لفظ امّا که در آیه 84 سوره نمل استعمال شده از اقسام اما که در بالا ذکر شد نمیباشد بلکه مرکّب از ام منقطعه و ماء استفهامیّه
است چنانکه میفرماید:
وَ لَمْ تُحِیطُوا بِها عِلْماً أَمَّا ذا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.
ص: 330
[سوره آلعمران ( 3): آیه 108 ] .... ص : 330
اشاره
( تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعالَمِینَ ( 108
ترجمه و شرح .... ص : 330
خداوند در این آیه شریفه بیان میکند که این صورتها و این حقایق و این سرنوشتها و این آیاتیکه در باره اتّحاد و اتّفاق و ایمان و
کفر و امر بمعروف و نهی از منکر و نتایج و عواقب آنها گفته شد آیات و بیّنات خدا است که بحق بر تو میخوانیم و از آن جهت
حق است که مقدّمات و نتایج و کردار و جز امتناسب با یکدیگر است از این رو هرگز خدا نمیخواهد بکسی ستم نموده و حقّی را
از کسی ضایع نماید بلکه بر وفق تدبیر است که هر موجودي هدفی را که پیش گرفته بمقصدش برساند از این رو میفرماید:
اي رسول گرامی آن آیات و اخباریکه بوسیله وحی بر تو و امّتت بحق و درستی میخوانیم نشانهاي بر حقانیّت و رسالت تو است و
اگر امّت تو پس از این همه آیات و بیّنات اختلاف نموده و پراکنده شوند و در اعتصام بریسمان الهی اهمال کنند و بحق و صبر
توصیه نکنند عذري براي آنها وجود ندارد و آنچه دامنگیر افراد میشود نتیجه اعمال خود آنها است و خدا به احدي ظلم نمیکند و
صفحه 158 از 225
ذات و هستی خدا مقتضی هیچگونه ظلم نیست زیرا او خیر و کمال مطلق است ص: 331
و ظلم از نادانی و ناتوانی و سودجوئی طبایع بشري ناشی میشود.
(108)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 331
این نشانیها و آیات خدا است که بخواند بر تو آن را حق و راست
نیست حق خواهنده بهر کس ستم کو به خلقان خالق است و ذو النّعم
ظلم آید ز احتیاج اندر وجود تا چه دارد حاجت آن خلاق جود
ظلم کردي ظلم دیدي در جزا از تو بود آن نی ز سلطان عطا
(108)
ص: 332
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 332
قوله تعالی لِلْعالَمِینَ:
عالم- گیتی، جهان، فلک، مخلوقات صحاح میگوید:
العالم الخلق و الجمع العوالم و العالمون.
قاموس و اقرب الموارد مینویسد:
العالم الخلق کلّه.
طبرسی میگوید کلمه عالم جمع است و از خود مفرد ندارد مانند نفر و جیش و علم از علامت مشتق شده است، زیرا عالم علامت
وجود صانع میباشد صاحب قاموس قرآن میگوید جمع بستن عالم براي افاده کثرت است و الا احتیاج بجمع بستن ندارد و لفظ عالم
در آیات قرآن بکار برده نشده و فقط کلمه عالمین هفتاد و سه بار در ضمن آیات ذکر گردیده است چنانکه در آیه 115 سوره
مائده میفرماید:
لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ.
و کلمه عالم گاهی بر یکدسته معیّن از موجودات اطلاق میشود مثلا میگویند: عالم گیاهان، عالم جانداران، عالم انسان یا بر افراد
یک صنف مخصوص از یک نوع گفته میشود مانند: عالم عرب، عجم.
و علم بفتح عین و لام یعنی علامت، شاخص، راهنما، پرچم که بوسیله ص: 333
آن براي انسان علم حاصل میشود و جمعش اعلام است چنانکه در آیه 24 سوره رحمن میفرماید:
وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلامِ و بصورت مفرد در قرآن نیامده است.
میگذارند و جمعش معالم است و کلمه عالمین در آیات قرآن بمعانی љ Ơ معلم- نشانههائی که در راهها براي راهنمائی عاب
متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی کل انس و جن چنانکه در آیه 27 سوره تکویر میفرماید: )
صفحه 159 از 225
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ ( 2) بمعنی انسانهاي آگاه زمان چنانکه در آیه 47 سوره بقره میفرماید:
وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ یعنی ما شما بنی اسرائیل را بر عالمان و آگاهان زمان خود برتري دادیم.
3) بمعنی کل فرزندان آدم علیه السّلم تا روز قیامت چنانکه در آیه 71 سوره انبیاء میفرماید: )
إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی بارَکْنا فِیها لِلْعالَمِینَ.
یعنی ما ابراهیم و برادرزادهاش لوط را از شر نمرودیان برهانیدیم و آنها را بر سرزمین شام که دیار پر برکت براي همه مردم جهان
است روانه کردیم.
4) بمعنی مخلوقاتیکه بعد از نوح آفریده شدهاند چنانکه در آیه 79 ص: 334 )
سوره صافات میفرماید:
سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ.
یعنی سلام و تحیّت خداوند بر نوح باد که بین آفریدگان زمان خود خداپرست و موحّد بود.
5) بمعنی اهل کتاب یهود و نصاري چنانکه در آیه 97 سوره آل عمران میفرماید: )
وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ.
زیرا یهود و نصاري معتقد بوجوب زیارت بیت خدا نبوده و نیستند.
ص: 335
[سوره آلعمران ( 3): آیه 109 ] .... ص : 335
اشاره
( وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ( 109
ترجمه و شرح .... ص : 335
خداوند متعال در آیه گذشته فرمودند هرگز بکسی ستم ننموده و حق کسی را ضایع نکرده است.
در این آیه نیز مطلبی را تذکر میدهد که با توجّه بآن توهّم صدور ظلم از او بکلّی منتفی میگردد و آن مطلب این است که خداوند
مالک تمام هستی و موجودات است و تصرّف در آنها بهر نحوي که بخواهد حق اصلی اوست.
لذا در باره وي ظلم و تعدّي مفهوم درستی ندارد زیرا ظلم و ستم در حقیقت تصرّف در ملک دیگران است، و چون بازگشت همه
کارها و موجودات هستی بسوي حق تعالی است و براي غیر خدا تصرّف در کارهاي هستی نیست.
بنا بر این ظلم که کوتاه کردن دست صاحب حق میباشد در خصوص حضرتش قابل تصور نیست زیرا مرجع تمام امور عالم خداوند
متعال است و هیچکس هم بدون اجازه او نمیتواند کاري انجام دهد اینک میفرماید:
آنچه از ملک و ملکوت در آسمانها و زمین است ملک طلق خدا و در تصرف اوست و برگشت همه امور بحکم و فرمان خدا است
و جز او کسی بر انجام کاري توانائی ندارد و از فعل مجهول ترجع استفاده میشود که تحرّك و تکامل و رجوع در طبیعت همه اشیاء
و در متن مجتمعها و امتها نهاده شده است.
صفحه 160 از 225
(109)
ص: 336
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 336
هست از حق هر چه در ارض و سماست سوي او برگشت جمله کارهاست
(109)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 336
قوله تعالی و الی اللّه:
مشهورترین معانی الی دلالت بانتهاي مکان یا زمان است چنانکه در آیه 1 سوره اسراء و آیه 187 سوره بقره میفرماید:
سُبْحانَ الَّذِي أَسْري بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی- ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیْلِ:
اکثر دانشمندان علم نحو براي الی جز این دو معنی چیزي ذکر نکردهاند ولی گاهی بمعنی حرف باء نیز آمده است چنانکه در آیه 2
سوره نساء میفرماید:
وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلی أَمْوالِکُمْ یعنی مع اموالکم: ص: 337
و گاهی هم بمعنی به استعمال شده است چنانکه در آیه 4 سوره هود میفرماید:
إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ یعنی باللّه مرجعکم:
و در بعضی از آیات صله یا ارتباطی در کلام است چنانکه در آیه 12 سوره انعام میفرماید:
لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَۀِ لا رَیْبَ فِیهِ یعنی لیوم القیامۀ:
و بعضی هم الی را در اینجا بمعناي فی گرفته یعنی فی یوم القیامۀ.
و همچنین در برخی از آیات بمعنی اضماري باشد که در اوست چنانکه خداوند متعال در آیه 50 سوره هود میفرماید:
وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُوداً یعنی ارسلنا الی عاد.
ص: 338
[سوره آلعمران ( 3): آیه 110 ] .... ص : 338
اشاره
کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّۀٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ
( الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ ( 110
ترجمه و شرح .... ص : 338
صفحه 161 از 225
خداوند متعال در این آیه شریفه امت مسلمان را مورد خطاب قرار داده که ارزش خود را بر روي این زمین بداند و چرا این امت
چنین ارزشی پیدا کرده و این پایگاه براي او از کجا حاصل شده که بهترین امت براي مردم باشد بخاطر این است که این امت با
همه دشواریهاي موجود، امر بمعروف و نهی از منکر میکنند و ایمان بخدا دارند و همچنین داراي آخرین ادیان آسمانی و کاملترین
آنها هستند و چرا در این آیه مبارکه ایمان بخدا را پس از امر بمعروف و نهی از منکر آورده است بخاطر نشان دادن اهمیت این دو
فریضه الهی است که اگر عمل نشود ریشههاي ایمان در دلهاي مردم سست گشته و فرو میریزد سپس اشاره میکند که اگر اهل
کتاب و یهود و نصاري هم که در برابر آزمندي و شهوت بخلاف کشیده شدهاند ایمان بیاورند کارشان نیکوتر میشد لیکن با
کمال تأسف جز برخی از آنان مانند عبد اللّه سلام و اصحابش از یهود و نجاشی و یارانش از نصاري که ایمان راستین بکتابهاي
خود دارند دین اسلام را پذیرفته و سعادتمند شدهاند و بسیاري ص: 339
از آنها از طریقه فطرت منحرف گشته و از راه ایمان بیرون رفتهاند و همین اکثریت فاسق از اهل کتاب بودند که راه خیر و کمال را
بستند و وجدانها را از درك مسائل زندگی باز داشتند و اختلافات و تضادها پدید آوردند و راه را براي عناصر فاسد گشودند اینک
میفرماید:
شما اي مسلمانان و اي اصحاب خاص محمّد صلی اللّه علیه و آله بهترین امت و گروه ائمۀ و پیشوایانی هستید که براي مردم ظاهر
گشتهاید زیرا مردم را بتوحید و اعمال نیکو و پسندیده امر میکنید و از شرك و کارهاي زشت و از تفرقه و جدائی باز میدارید و
بتوحید و عدل و دین خدا ایمان دارید و اگر اهل کتاب هم مانند شما حقیقتا بخدا و برسالت پیامبر اسلام ایمان بیاورند براي آنها
بهتر است زیرا در دنیا از قتل و خونریزي و در آخرت از عذاب همیشگی خلاص میشدند ولی تنها عده کمی از اهل کتاب مانند
عبد اللّه سلام و یاران او از یهود و نجاشی از نصاري ایمان آورده و مسلمان شدند و بیشترشان از راه حق و اطاعت خدا بیرون رفته و
در کفر و عناد خود باقی هستند.
(110)
ص: 340
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 340
مر شما باشید بهتر امتی تام در هر طاعتی و خصلتی
همچنان احمد خلاصه انبیاء است بر شما در کل نیکی رهنماست
هم شما باشید خاص اندر امم نیست چیزي هیچتان از نامه کم
اکمل است و افضل این قرن از قرون حق بخیر آمد شما را رهنمون
مردمان را تا رهانید از قصور وز رسوم جاهلیت وز شرور
امر بر نیکی و نهی از فعل زشت خلق را فرض است از نیکو سرشت
پس نمائید از طریق وعظ و پند امر بر معروف و نهی از ناپسند
بر خدا سازید ایمان استوار هم بتوحید و بعدل کردکار
گر که آوردندي ایمان در ذهاب بود بهتر بهر ارباب کتاب
در حیاة اعنی شدندي ز اضطراب مطمئن اندر قیامت از عذاب
پاره ز ایشان بر ایمان لایقند لیک اغلب سر کشند و فاسقند
صفحه 162 از 225
(110)
ص: 341
شأن نزول .... ص : 341
بنظر اکرمه و مقاتل این آیه در شأن ابن مسعود و ابی بن کعب و معاذ بن جبل و سالم مولی ابی حذیفه نازل شده است توضیح اینکه
مالک بن ضیف و وهب بن یهودا که یهودي بودند بآنان گفتند دین ما بهتر از آن دینی است که ما را بآن میخوانید و ما بهتر و
شریفتر از شما هستیم لذا خداوند متعال این آیه را نازل فرمودند.
بعقیده ضحاك این آیه در باره اصحاب مخصوص و ویژه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله نازل گردیده است.
تفسیر برهان نیز از ابو بصیر و او از امام جعفر صادق علیه السّلم نقل کرده که این آیه در باره رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و
اوصیاء خاص او نازل شده است علی بن ابراهیم بعد از دو واسطه از ابن سنان و او از امام جعفر صادق علیه السّلم نقل کرده و
میگوید:
این آیه را بر امام قرائت کردم امام فرمود اگر این امت بهترین امتها بود علی و حسن و حسین علیهم السّلم را نمیکشتند عرض کردم
یابن رسول اللّه پس آیه بچه کیفیت نازل شده فرمود قرائت آن این است:
کنتم خیر ائمّۀ اخرجت للنّاس:
یعنی شما بهترین پیشوایانی هستید که از میان مردم برخاستهاید سپس فرمود:
آیا مدح خدا را در باره آنان نمیخوانی که میفرماید:
تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ:
ص: 342
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 342
قوله تعالی أُخْرِجَتْ:
خروج- یعنی بیرون شدن و آشکار شدن چنانکه در آیه 46 سوره توبه میفرماید:
وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً و از این ماده است:
اخراج- یعنی بیرون کردن چنانکه در آیه 78 سوره نحل میفرماید:
وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ:
خرج و خراج- در آیات قرآن بدو معنی استعمال شده است:
1) بمعنی ثواب و پاداش چنانکه در آیه 72 سوره مؤمنین میفرماید: )
أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَراجُ رَبِّکَ خَیْرٌ:
یعنی اي رسول گرامی آیا تو از این امت پاداش و مزدي خواستی؟ که هرگز نخواستی پس بدان پاداش پروردگارت از هر چیز بهتر
است.
2) بمعنی هزینه چنانکه در آیه 94 سوره کهف میفرماید: )
صفحه 163 از 225
فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً:
یعنی مردم به ذي القرنین گفتند آیا چنانکه هزینه ساختن سد را بر عهده بگیریم ممکن است تو بین ما و قوم یأجوج و مأجوج سدي
بنا کنی؟
استخراج- یعنی بیرون آوردن.
ص: 343
توضیحات .... ص : 343
1) مفسرین در باره حقّ تقاته چند وجه ذکر کردهاند: )
1) ابو علی جبایی میگوید منظور این است که از همه گناهان پرهیز کنید. )
2) مجاهد گفته مراد این است که همواره در راه خدا مجاهده کنید چه در حال خوف و چه در حال ایمنی. )
3) بنظر ابن عباس و حسن و قتاده و ابن مسعود مقصود این است: خدا را اطاعت کنید و نافرمانی نکنید، سپاس گذار باشید و در )
مقابل نعمتهاي خدا کفران ننمائید، همواره خدا در یاد شما باشد و او را فراموش نکنید ( 4) بنظر بعضی از مفسرین معنی اتَّقُوا اللَّهَ
حَقَّ تُقاتِهِ این است که انسان براي انجام همه واجبات قیام نموده و از تمام محرمات اجتناب کند.
5) ربانی میگوید بنظر من مراد از جمله اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ این است که در هر حال اعم از حال امن یا خوف حق را بپا دارید. )
قتاده و ربیع و سدي معتقدند که این آیه با آیه فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ یعنی باندازه قدرت و استطاعت از خدا بترسید و اطاعت کنید.
منسوخ گردیده است ولی ابن عباس و طاووس و ابو علی جبایی نسخ آیه را انکار کرده و گفتهاند در صورت منسوخ بودن این آیه
بعضی از گناهان مباح خواهد شد.
تفسیر المیزان مینویسد:
حق تقوي همانا حد اعلاي بندگی است یعنی بندگی که در آن بهیچ وجه ص: 344
انیّت و غفلتی راه پیدا نکند و همه فرمانبرداري محض و شکر گذاري خالص باشد لذا معناي جمله وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
این میباشد که تا دم مرگ به حق تقوي ادامه دهید و اما معنی آیه فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ این است که تقوي در آنچه قدرت دارید از
دست ندهید و استطاعت و قدرت با اختلاف قواي افراد و فهمها و همتهایشان تفاوت میکند و از طرفی حق تقوي در وسع و
قدرت بیشتر مردم بخواهد بود لذا اول تمام مردم را بسوي تقوي دعوت نموده سپس براي سیر و سلوك دستور میدهد تا اندازه
استطاعت و توانایی بسوي آن حرکت کنند در نتیجه همه مردم در راه تقوي واقع میشوند منتهی مراحل و منازل آن مختلف میباشد
زیرا هر کس باندازه فهم و توفیقی که خدا نصیبش کرده استفاده خواهد کرد لذا مضمون این دو آیه با هم منافاتی نداشته بلکه آیه
اول دعوت بمقصد و آیه دوم کیفیت و سلوك آن را بیان میکند ( 2) قوله تعالی وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ:
مراد از این نهی نهی از موت نیست زیرا مرگ امر اختیاري نیست بلکه مراد این است که بیایمان از دنیا نروید و در ایمانتان ثابت
بمانید تا مرگ شما را دریابد که در اصطلاح علماء از آن بموافات تعبیر شده است زیرا اگر کسی باندازه نوح عمر کرده باشد و
همه عمر را با ایمان و تقوي بسر ببرد و در آخر عمر بیایمان از دنیا برود نجاتی براي او نیست بلکه کلیه اعمال او باطل میشود زیرا
موافاة هم مثل ایمان شرط صحت اعمال است.
3) قوله تعالی وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ: )
در معنی حبل اللّه مفسرین آراء مختلفی دارند که بنحو اختصار ذکر میگردد. ص: 345
1) بنظر قتاده و سدي و عبد اللّه و ابی سعید خدري مراد از حبل اللّه قرآن است. )
صفحه 164 از 225
2) بعقیده ابن عباس و ابی زید مراد از حبل اللّه دین اسلام است. )
3) ابان بن تغلب بنا باستناد روایت حضرت امام جعفر صادق علیه السّلم که فرمودند حبل اللّه ما هستیم معتقد است که مراد آیه ائمه )
طاهرین علیهم السّلم است.
لیکن بهتر این است که آیه را بهمه این معانی حمل کنیم زیرا تمام اینها از مصادیق اتم حبل اللّه است.
4) قوله تعالی یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ: )
مفسرین در ذیل این آیه مبارکه نوشتهاند:
سفید شدن صورت کنایه از ظهور بهجت و سرور است که در صورت آنان تأثیر گذاشته و صورت را سفید میگرداند و سیاه شدن
صورت نیز کنایه از غم و خجلتی است که اثر آن در صورت آنان نمایان گشته و آن را سیاه میکند زیرا روز قیامت عالم جمع و
عالم حقیقت و عالمی است که باطنها ظاهر گشته و اشیاء بحقیقت خود ظاهر میگردد و روزي است که همه موجودات صاحب
حیات شده و سخن میگویند چنانکه در آیه 65 سوره یس میفرماید:
الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ:
آري مؤمن موحد که ایمان در قلبش نفوذ کرده و روح و جانش را با اشراق نور معرفت نورانی گردانیده روشنائی قلبش مانند
خورشید در افق محشر نمایان شده و نور افشانی میکند و پرتو این نیز در صورت انسان نمایان میگردد و اهل
القرآن، ج 6، ص: 346
محشر از نور او استفاده میکنند چنانکه در آیه 13 سوره حدید میفرماید:
یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُ رِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ
باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَۀُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ:
و در اینکه سفید رویان روز قیامت و سیاه رویان در آن روز کیانند بین علماء تفسیر اقوال مختلفی است که از جمله آنها است:
1) بنظر عطا سفید رویان مهاجرین و انصار هستند و سیه رویان بنی قریظه و بنی النضیرند. )
2) بعقیده ابن عباس همه موحدین سفید رویانند و همه اهل بدعت سیاه سیاه رویان. )
3) ابو امامه باهلی میگوید بنا باستناد روایتی که از پیغمبر اکرم صادر گردیده سیاه رویان عبارت از خوارج میباشند. )
4) برخی از مفسرین گفتهاند: )
مراد از سیاه رویان همه کفار است زیرا آنان از اقرار بتوحید که برایشان واجب شده و در عالم ذرّ و میثاق نیز آن را پذیرفتهاند سر
باز زدهاند.
5) عکرمه و زجاج و جبایی گفتهاند. )
سیاه رویان عبارتند از اهل کتاب که قبل از بعثت پیمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله طبق اوصاف و نشانههائیکه در کتب آسمانیشان
ذکر شده بوده ایمان آورده بودند ولی پس از بعثت رسول اکرم به وي کافر شدند لیکن چون آیه مطلق است و اختصاص بجماعتی
دون جماعتی ندارد میتوان گفت بطور کلی سیاهی و سفیدي صورت ناشی از سیاهی و سفیدي باطن افراد است و نیز سیاهی و
سفیدي مقول بتشکیک ص: 347
و داراي مراتبی است زیرا هر چه ایمان قويتر باشد سفیدي صورت زیادتر است و هر چه کفر و عناد و معاصی بیشتر گردد سواد
وجه بیشتر خواهد بود.
5) قوله تعالی وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ خداوند متعال چون در آیه گذشته بیان کردند که او )
اراده هیچگونه ظلمی نمیکند لذا در این آیه با ذکر دو مطلب اساسی یعنی علت فاعلی و علت غائی موجودات دلیل نفی ظلم را از
صفحه 165 از 225
مقام کبریائی خود روشنتر میسازد یعنی چون او مالک و متصرف در تمام اوضاع عالم و جهانیان است لذا هر تصرفی نسبت بنظام
عالم بکند تصرف عدوانی نبوده بلکه او مصلح امور و احسن الخالقین است که نظام موجودات را بوجه نیکو مقرر فرموده است و
معمولا کسی ظلم میکند که فاقد چیزي باشد که دیگران دارند.
و همین طور چون او علت غائی است و بازگشت همه موجودات بسوي اوست واحدي بدون اجازه او نمیتواند کاري انجام دهد لذا
ظلم و ستم از طرف او قابل تصور نیست اما خداوند با گذاشتن کیفر در مقابل عمل میخواهد حق و عدالت جاري گردد و هر کس
پاداش نیک و بد کردار خویش را بگیرد.
6) قوله تعالی کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّۀٍ: )
در باره اینکه مورد خطاب در این آیه مبارکه کیانند بین علماء تفسیر اختلاف است بعضی از آنان مانند ابن عباس و سدي گفتهاند:
مورد خطاب آیه مزبور فقط مهاجرانند.
برخی از علماء و محقّقین گفتهاند:
مورد خطاب ابن مسعود و ابیّ بن کعب و معاذ بن جبل و سالم مولی ابی حذیفه میباشد این قول را از عکرمه نیز نقل کردهاند. أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص: 348
بنظر ضحاك مورد خطاب در این آیه مبارکه فقط اصحاب پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله هستند ولی عدهاي از علماء معتقدند
مورد خطاب صحابه پیامبر اکرم میباشند.
اما آیه شامل حال دیگران نیز میشود.
و همچنین در تفسیر آیه نیز اختلاف است که ما به بعضی از آنها بنحو اختصار اشاره میکنیم.
1) شما بهترین امتهائید و لفظ ماضی نیز اشاره بر این است که در کتب آسمانی هم ذکر این امت آمده است این قول را از حسن )
نیز نقل کردهاند.
2) فراء گفته یعنی شما بهترین امتهائید در لوح محفوظ. )
3) بعضی از علماء تفسیر گفتهاند: )
یعنی شما بهترین امتهائید که خلق شدهاید و آوردن صیغه ماضی بجاي مضارع هم بخاطر حتمی بودن وقوع این موضوع است.
4) برخی از علماء هم کان را بمعنی صار گرفته و گفتهاند معنی آیه چنین است: )
شما بهترین امتها گشتهاید که من آفریدهام زیرا شما امر بمعروف و نهی از منکر میکنید و ایمان بخدا دارید.
تفسیر المیزان مینویسد:
ظاهرا کلمه کنتم از معنی زمان منسلخ و مجرد نیست بلکه مقصود تعریف مهاجرین و انصار است که در دوران ابتدائی و غربت
اسلام بدین خدا گرویده و در راه پیشبرد آن کوشش کردند و مراد از ایمان مذکور در آیه شریفه ایمان آنها باتحاد و یگانگی است
در مقابل کفار که مردم را بتفرقه و جدائی دعوت ار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص: 349
مینمودند و همینطور مراد از ایمان اهل کتاب نیز ایمان باتحاد و یگانگی و انجام فریضه امر بمعروف و نهی از منکر میباشد لذا
معنی آیه چنین است شما در ابتداي ظهور و پیدایش اسلام بهترین امتی بودید که براي مردم ظاهر گشتید زیرا امر بمعروف و نهی از
منکر میکردید و همگی برشته الهی چنگ زده و مانند تن واحد متحد و متفق بودید اگر اهل کتاب هم ایمان میآوردند برایشان
بهتر بود ولی اختلاف نمودند در نتیجه بعضی از آنها مؤمن و بیشترشان فاسقند.
7) در تفسیر جمله أکفرتم بعد ایمانکم چند قول است: )
1) کفر بعد از ایمان همان نفاق و دوروئی آنهاست که پس از ایمان نفاق ورزیدند. )
صفحه 166 از 225
2) آنها از ایمان فطري بتوحید که در روز میثاق أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی با خدا عهد و اقرار کردند اعراض نمودند لذا پس از ایمان )
کافر گشتند.
3) مراد اهل کتاب است که قبل از بعثت رسول اکرم بنعت و صفت آن حضرت ایمان داشتند و پس از بعثت کافر شدند. )
4) عدهاي از امت رسول اکرم هستند که پس از او اهل بدعت شدند و از خلیفه و وصی حقیقی آنحضرت اعراض نمودند. )
5) خوارج هستند که پیغمبر در باره آنان فرمودند: )
آنها از دین بیرون میروند همچنانکه تیر از کمان بیرون میرود.
ص: 350
روایات .... ص : 350
1) تفسیر عیاشی از ابو بصیر نقل کرده که گفت از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلم پرسیدم معناي تقاته در جمله اتقوا اللّه حق )
تقاته چیست؟ فرمود:
حق تقوي آن است که خدا چنان اطاعت شود که معصیتی همراهش نباشد و چنان در یاد بماند که فراموشی همراهش نباشد و چنان
سپاسگزاري شود که با او کفرانی نباشد.
2) در تفسیر برهان از ابن شهر آشوب از تفسیر وکیع از عبد خیر نقل شده که گفت از علی بن ابی طالب علیه السّلم از معناي آیه )
مبارکه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ پرسیدم فرمود بخدا سوگند غیر از خاندان پیغمبر کسی بآن عمل نکرده مائیم که خدا
را در خاطر داشته و هرگز فراموش نکردهایم، شکر گذاریش نموده و هرگز کفرانش نکردیم اطاعتش نموده و هرگز معصیتش
نکردهایم.
و چون این آیه نازل شد صحابه پیغمبر عرض کردند ما را طاقت آن نیست سپس خداوند متعال آیه فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ را نازل
فرمودند وکیع گفت این حدیث چقدر بشما توانائی بخشید.
3) تفسیر عیاشی از ابو بصیر نقل کرده که گفت از امام جعفر صادق علیه السّلم راجع بآیه اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ پرسیدم فرمود این )
منسوخ است گفتم ناسخ چیست فرمود قول خداوند متعال که میفرماید:
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ: ص: 351
علامه طباطبائی در ذیل این حدیث مینویسد:
از روایت وکیع استفاده میشود که مراد از نسخ در این روایت بیان مراتب تقوي است زیرا نسخ بمعنی مصطلح در این مورد با ظاهر
قرآن سازگار نیست.
4) در کتاب در منثور در باره آیه وَ اعْتَصِ مُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً از ابی سعید خدري روایت شده که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله )
فرمود:
قرآن کریم وسیله ربط آفریدگار با مردم است.
5) در تفسیر عیاشی از امام محمّد باقر علیه السّلم روایت شده که آن حضرت فرمود: )
اهل بیت رسول اکرم وسیله پروردگارند و بمردم امر شده بآنان تمسک جویند و مفاد آیه وَ اعْتَصِ مُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا
همین است.
6) عیاشی بسند خود از ابن زید روایت کرده گفت از حضرت امام موسی بن جعفر علیهما السّلم معناي آیه وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ )
جَمِیعاً را پرسیدم فرمود علی بن ابی طالب امیر المؤمنین علیه السّلم حبل و رشته محکم خدا است.
صفحه 167 از 225
7) در کتاب در منثور از ابی هریره روایت شده که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله میفرمود یهود هفتاد و یک فرقه شدند، نصاري )
نیز بهفتاد و دو فرقه در آمدند مسلمانان نیز هفتاد و سه فرقه متفرق خواهند شد.
8) در کتاب کمال الدین باسنادش از غیاث بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السّلم از پدران گرامش نقل شد که رسول خدا صلی )
اللّه علیه و آله فرمود هر چه در امتهاي پیش صورت گرفته در این امت نیز عینا عملی میشود.
9) درة ابن ابی لهب میگوید موقعیکه پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله بمنبر بود مردي عرض کرد اي رسول خدا بهترین مردم )
کیست؟ فرمود آنکس که بیشتر امر بمعروف کند و بیشتر نهی از منکر نماید و بیشتر متقی باشد و از خدا بترسد و از خدا بیشتر
خشنود باشد. ص: 352
10 ) پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله فرمود: )
روز قیامت مردمی از امت من بصورت بوزینگان و خوکان از قبرهاشان بمحضر الهی وارد میشوند آنها کسانی هستند که با اهل گناه
مداهنه و خوش آمد داشتند و با آنکه میتوانستند و قدرت داشتند از نهی آنها خودداري میکردند.
11 ) در کافی بسند خود از امام جعفر صادق علیه السّلم روایت کرده که آنحضرت در ذیل آیه وَ کُنْتُمْ عَلی شَ فا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ )
فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها فرمود:
بخدا قسم آیه را جبرئیل اینطور نازل کرده فانقذکم منها بمحمّد عیاشی نیز این روایت را نقل کرده است.
12 ) در تفسیر مجمع البیان در باره آیه أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ از امیر- المومنین علیه السّلم روایت شده فرمود: )
خطاب بگروهی از مسلمانان است که بآراء خود در دین بدعت نهادهاند.
13 ) تفسیر عیاشی راجع بمعناي آیه شریفه کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّۀٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ از ابی عمرو زبیري از حضرت صادق علیه السّلم چنین )
روایت شده:
مراد امتی است که دعاي ابراهیم علیه السّلم شامل آنان شده آنان امتی هستند که خدا در آنها و از آنها و بآنها مبعوث گردانید آنان
امت وسط و بهترین امتی هستند که براي مردم جهان نمودار شدند.
14 ) در کتاب در منثور از ابی جعفر علیه السّلم روایت شده که آن حضرت فرموده در آیه کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّۀٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ مراد اهل )
بیت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله هستند.
15 ) در در منثور نقل شده که پیغمبر اکرم فرمودند بمن چیزهائی عطا شد که به هیچیک از انبیاء بخشیده نشده است: )
به بیم و ترس یاري شدم، کلیدهاي زمین را بمن دادند، به احمد نامیده شدم خاك برایم پاك یا پاك کننده گردید امتم بهترین
امتها شد.
ص: 353
تجزیه و ترکیب .... ص : 353
قوله تعالی اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ:
نسبت فعل اتقوا بمفعول اللّه بیواسطه، بمعناي اندیشه از نافرمانی و انجام مسئولیتهائیست که خدا آنها را مقرر داشته است و با واسطه
من مانند إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً نگرانی و بر کنار داشتن از عواقب امري را میرساند و اگر بواسطه حرف باء بمفعول متصل شود بیان
سبب و وسیله اتقاء است چنانکه در آیه 24 سوره زمر میفرماید:
أَ فَمَنْ یَتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ:
حقّ تقاته تأکید و بیان نوع فعل اتقوا اللّه است.
صفحه 168 از 225
کلمه تقاة مصدر باب افتعال و لفیف مقرون و از ماده وقی است یعنی نگاهداري و پرهیز.
وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ نهی غیر اختیاري، خبر و بیان نتیجه و نهایت امر اتقوا اللّه و تأکید حقّ تقاته است و مبتداء و خبر محلا
منصوب است بجهت حال بودن.
قوله تعالی وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً:
جمیعا- حال و تأکید امر اعتصموا است یعنی آنچنان اعتصام جمعی که همه را از برگشت باندیشههاي فردي و طبقاتی محفوظ
بدارد و جمله و لا تفرّقوا نهی تأکیدي است براي امر اعتصموا یا پیش گیري از تفرقهاي است که از کج
القرآن، ج 6، ص: 354
فهمی آیات پیش میآید و تفرّقوا در اصل تتفرّقوا بوده یکی از دو تاء براي تخفیف حذف شده است کلمه شفا مفرد و اصلش شفو
بوده که واو آن در مذکر بالف قلب میشود و تثنیه آن شفوان و جمعش أشفاء است.
قوله تعالی وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّۀٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ:
واو در و لتکن عاطفه و آن را باوامر اتَّقُوا اللَّهَ و اعْتَصِ مُوا بِحَبْلِ اللَّهِ و اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عطف میکند و لام و لتکن لام امر است و
دلالت میکند بر وجوب یعنی واجب است در عصر و زمانی میان مؤمنین کسانی باشند که این سه موضوع را انجام دهند در کلمه
منکم بنظر اکثر مفسرین من براي تبعیض است و تقدم منکم بر امّۀ نیز همین معنا را تأیید میکند یعنی باید از میان شما کسانی
همفکر و هماهنگ باشند و براي اینکار گزیده شوند که در اینصورت امر بمعروف و نهی از منکر واجب کفائی خواهد بود ولی
کلمه من را برخی از مفسرین بمعناي تبیین گرفته و قائل بوجوب عینی این دو امر شدهاند و معتقدند که معنی آیه چنین است:
:« و لتکن جمیعکم امّۀ یدعون الی الخیر »
در صورتی که اگر تمام افراد یک ملّت مأمور انجام باشند پس از حصول غرض دیگر معناي صحیحی برایش متصور نیست زیرا
غرض با اقدام بعض آن جمعیت حاصل خواهد شد لذا خداوند متعال آن را با جمله أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ که ظهور در بعضیت دارد
ختم میکند.
و بعضی هم میگویند کلمه من در اینجا زاید است و تقدیر چنین است:
و زجاج و جبائی هم که بواجب ص: 355 « و لتکونوا امّۀ یدعون الی الخیر »
عینی بودن امر بمعروف و نهی از منکر معتقدند این قول را پسندیدهاند و کلمه فلح اگر از باب ضرب باشد متعدي است و اگر از
باب افعال آید لازم خواهد بود و ضمیر هم در هم المفلحون براي تأکید است و جمله اسمیه بجاي فعلیه ثبات کلیت را میرساند.
قوله تعالی تفرّقوا و اختلفوا:
بعضی از مفسرین معتقدند که تفرقه و اختلاف بیک معنی است و تکرار آن براي تأکید است ولی بعض از علماء تفسیر گفتهاند.
تفرقه در عداوت گفته میشود و اختلاف در دین و تقدم تفرّقوا بر و اختلفوا بخاطر این است که تفرقه مقدمه اختلاف است زیرا مردم
هر اندازه الفت داشته باشند عقائدشان بیکدیگر نزدیکتر شده و با هم متحد میگردند.
قوله تعالی یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ:
کلمه یوم ظرف زمان و متعلق به کلمه عظیم است و جمله به این صورت درمیآید عظیم عذابهم فی ذلک الیوم و بعقیده بعضی از
مفسرین عامل در یوم مقدر است و اصل آن چنین است اذکر یوم تبیّض.
و همزه در جمله أکفرتم همزه استفهام و براي تفریع است یعنی لم کفرتم و نایب فاعل است براي کلمه یقال که محذوف است
یعنی یقال لهم لم کفرتم و بنظر بعضی تقدیر چنین است:
فقال لهم أکفرتم بعد ایمانکم:
صفحه 169 از 225
قوله تعالی فَفِی رَحْمَتِ اللَّهِ هُمْ فِیها خالِدُونَ:
تکرار کلمه فی در فی رحمۀ اللّه و فیها و همچنین تکیه بر ضمیر هم بخاطر ص: 356
حصر و ثبات و دوام رحمت است.
قوله تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ:
تلک اشاره است بآیات گذشته یا بقرآن نتلوها با صیغه مضارع نشانگر تدریج و تزیل است بالحقّ متعلق به نتلوها میباشد کلمه
للعالمین جمع محلی بالف لام است و افاده عموم میکند یعنی خداوند اراده هیچگونه ظلمی بجهانیان و جمعیتها را ندارد.
و لام در کلمه و للّه لام اختصاص است زیرا علۀ موجده و مبقیه هر دو اوست قوله تعالی کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّۀٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ:
کنتم- فعل ماضی و خطاب بامت حاضر که از گذشته خبر میدهد خیر بمعناي صفت تفضیلی و نسبی و مخفف اخیر است و منصوب
بخاطر اینکه حال است براي ضمیر کلمه کنتم اخرجت فعل ماضی مجهول و در جاي صفت امت است یعنی کنتم خیر امّۀ مخرجۀ
للنّاس و معنیش چنین میشود: انتم خیر النّاس للنّاس:
ص: